۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

آتش عشق تو در جان خوشتر است

جان ز عشقت آتش‌افشان خوش‌تر است

هر که خورد از جام عشقت قطره‌ای
تا قیامت مست و حیران خوش‌تر است

تا تو پیدا آمدی پنهان شدم
زان‌که با معشوق پنهان خوش‌تر است

درد عشق تو که جان می‌سوزدم
گر همه زهر است از جان خوش‌تر است

درد بر من ریز و درمانم مکن
زان‌که درد تو ز درمان خوش‌تر است

می‌نسازی تا نمی‌سوزی مرا
سوختن در عشق تو زان خوش‌تر است

چون وصالت هیچ‌کس را روی نیست
روی در دیوار هجران خوش‌تر است

خشک‌سال وصل تو بینم مدام
لاجرم در دیده طوفان خوش‌تر است

هم‌چو شمعی در فراقت هر شبی
تا سحر عطار گریان خوش‌تر است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر